اتاق پورکو روسو

ساخت وبلاگ
فردا تنهایی گردی دارم . بدین صورت است که صبح بلند میشوم و با ناراحتی حاضر میشوم . تا مترو همچون اسب میتازم و بعد با مترو تا ولیعصر میتازم . همچون فرزندی که ننه اش راگم کرده ، به دنبال کافه فرانسه میگردم . چیزی میخورم و بعد به نشر افق حمله میکنم . سپس به مغزم فشار می اورم که چگونه به ایرانشهر برسم . و بعد که چرخی در ایرانشهر زدم ، به این می اندیشم که چطور به موزه معاصر برسم .

در بین این چگونه ها گریه میکنم و خلاصه با مترو به خانه برمیگردم .

توف به آدمها ، تووووف .

اتاق پورکو روسو...
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 28 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:48

به طور شگفت انگیزی ، به تولد دوستم رفتم . تامی (نام دوستی که بسیار شبیه تام آدل است) هم بود  . تامی در را برایم باز کرد و گفت : به قدری که سمیرا برای تولدش سوپرایز شد ، من هم از دیدن تو سوپرایز شدم . آنقدر جمله ی قشنگی بود ، که فکر کنم موقع پایین آمدن از پله ها ، به این فکر میکرد که چه بگوید تا من لپ هایم قرمز شود و کیلوهایی از قند در دلم آب شود . تامی همیشه موقع بغل کردنم ، مرا می فشارد . یواشکی اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 23 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:48

  من برای خودم هم آدم عجیبی ام و پر دردسر ،حتما باید هنگام خواب ، نوری وجود داشته باشد . در هر شرایطی ، از صندلی خالی ای که روبه رویم است میترسم . وقتی تنها هستم ، باید همه درهای کمد بسته باشد و در اتاق ها باز . وقتی کسی (هرکسی) صدایش از حالت معمولی بالا تر میرود ، مور مور میشوم و معده درد میگیرم . از تمام حشرات (حتی کفشدوزک) وحشت دارم و وقت هایی که حشرات ناشناخته ای ناگهان به پرواز در می آیند ، ا اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 32 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:48

  غروب جمعه ، کنار مادر ، دراز کشیده بودم و گره موهایم را باز میکردم و می نالیدم .مامان میگفت : اگر هر روز صبح ، یک دقیقه وقت بذاری و موهایت را شانه کنی ، دیگر این گره ها را نمیبینی .  به فکر عمیقی فرو رفتم . نه اینکه تابحال شانه کردن به ذهنم نرسیده بود ، نه ! آن لحظه چیزهایی بیشتر از موهایم و گره هایشان را دیدم و منظورم همان آدم های زندگی ام هستند . آدم هایی که روز به روز بخاطر من یا چیزهای دیگر اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 35 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:48

چند روز پيش دوستى به من گفت ؛ به چيزى كه ميخواستى رسيدى .ولى واقعا من چه ميخواستم ؟ نمايشگاه بذارم ؟ كتابى بنويسم ؟ اسمم را در زبان هاى اين مردم بشنوم ؟ و هيچوقت نفهميدم چرا فكر ميكنند اينها چيزهايى ست كه من ميخواهم . من خانه اى ميخواهم كه وقتى ميگويم برميگردم خانه ، يعنى برميگردم جايى كه قرار است از تمام اين افكار دور شوم . سكوت مطلق دارد و در آنجا كسى در ذهنم پرسه نميزند . جايى كه هيچكس را به ان اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 38 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 23:48

  بعد از خوردن زرشک پلو با مرغ ، بیرون آمدم . دلم میخواست از لذت غذای چرب درون شکم مبارک ، سیگاری روشن کنم اما یادم آمد سرگیجه دارم و زیر چشم را سیاه میکند و مهم تر از همه اصولا سیگار نمیکشم . آنطرف خیابان دعوای ناموسی ای بود . دختری میگقت : علی ولش کن (چرا همه دوست پسرها علی اند ؟) و علی دنبال ماشین بود و فحش میداد . فحش های بدی بود و من یکی از فحش هارا تابحال نشنیده بودم . به سینما آزادی نگاهی انداختم . "فروشنده" همچنان میفروخت و پارکینگ همچنان شلوغ . به احمد فکر میکردم . حدود دوساعت پیش . گفتم : سوتفاهمی پیش آمده و من چهارشنبه پیش شما هستم و قصد پیچاندن ندارم . معذرت میخواهم . جوجه کباب میخورد و گفت اشکال نداره و لبخند زد . دخترها عاشق لبخندش هستند . عاشق جک ها و تیکه های شدیدش . عاشق ست کردن لباسش با جورابش . عاشق اطلاعات شدید الشدیدی که راجب تاریخ هنر دارد . تمام چیزهای مورد علاقه ی دخترهارا دارد و این هم اضافه کنم که از من متنفر است . نوشابه ام را سر کشیدم . همیشه دوست دارم موقع راه رفتن ، نوشابه بنوشم و یا بسته خرید به دست بگیرم یا با تلفن حرف بزنم . یادم افتاد که پریروز ، ا اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 36 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 15:48

  از ساعت سه اینطور ها تصمیم گرفتم تا زیبا باشم . موچین را برداشتم و به جان ابروهایم افتادم . حمام رفتم و بعد موهای وز وزی ام را سشوار کشیدم که اندوهتان باد اگر فکر کنید فقط سشوار کشیدم (چاووشی میگوید : آشفته و خسته انگار از جنگ برگشته بودم) خلاصه جانم برایتان بگوید سر و بدن را کرم زدم و لباس قشنگ پوشیدم .  آخرش که چی ؟ بعد از سینما و دیدن آن همه مردم ، ساعت یازده شب به خانه آمدم و پرانول خوردم و فهمیدم ابروهایم دوقلوهای بشدت غیر همسان هستد و لبانم لنگ انداز کویر و موهایم بخش ناشناخته ای از سواحل آفریقا . توف به ذات سینمای ایران! خخخخ توووو.    + همانطور که مشاهده میکنید ، به علت افسردگی ، الکی کامنت ها را میبندم تا نبودتان را حس نکنم .    اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 22 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 15:48

  دو لوبیای بی مفهومِ چند هفته ی پیش ، امروز دست در آوردند . با پاهای خیلی کوچک . از پشت صفحه ، پاهایشان را به عنوان دهن کجی ، برایم تکان دادند . میخواستند بگویند : خاله ی احمق ، امروز واقعا باید باور کنی که خاله ی مایی . خاله ی احمق از ته دل گریه کرد . با خودش گفت : این لوبیا ها واقعا جوانه زدند . در وبلاگ قبلی ام نوشتم آرزو دارم با کسی به جاده بروم ، وارد تونل بشوم و آهنگ  david bowie - heroes را بلند بلند بخوانم . لوبیا های من .. امروز فهمیدم شماها همان کسانی هستید که همراه من در تونل ، heroes را میخوانید .   + هوف ! قرار است برای اولین بار و آخرین بار خاله شوم .. مثل خوردن آوا اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : my beans,my beans are too salty,my beans are still hard,my beans gif,my beans and mash,my beans are not growing,my beans won't get soft,my beans sprouted,my beans won't cook,my beans are not getting soft, نویسنده : porcorossoe بازدید : 27 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:31

 

اگر مو به تن تان سیخ نشد ، حتما به پزشک مراجعه کنید .

البته باید با کیفیت خیلی اچ دی ببینید ! ولی گفتم هیچکس مانند من دویست مگ فدای کریس مارتین نمیکند !

اگر هم این پست را دیدید و به لینک زیر نرفتید یک احمق به تمام معنایید !

get="_blank"> UP & UP

اتاق پورکو روسو...
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porcorossoe بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 13:32

  من و تنهایی اصولا همه جا با هم هستیم . از صبح تا ساعت شش و گاهی پنج . تنهایی دوست ندارد کسی را به تیم دونفره مان اضافه کنیم ، گفت اگر سه نفر و حتی دو و نیم نفر هم شویم ترکت میکنم . تابحال به لحظه ای که تنهایی کنارم نباشد فکر نکرده ام . باهم کافی شاپ میرویم ، نقاشی میکشیم ، میرقصیم ، آهنگ گوش میکنیم ، بستنی میخوریم . راستش تنهایی ، تنها کسی ست که توانستم مدت زیادی تو زندگی ام نگه دارم . او مرا خوب میشناسد . میداند باید همیشه سکوت کند ، یا مثلا وقتی گریه میکنم دلداری ام ندهد . او خوب میداند همه مکان ها با من مشکل دارند پس همه جا ، درست با فاصله یک وجب ، همه مکان ها اتاق پورکو روسو...ادامه مطلب
ما را در سایت اتاق پورکو روسو دنبال می کنید

برچسب : we're not friends,we're not friends anymore,we're not friends meme,we're not friends gif,we're not friends anymore meme,we're not friends we're strangers with memories,we're not friends lyrics,we're not friends we're family,we're not friends anymore band,we're not friends anymore song, نویسنده : porcorossoe بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 2:24